سال نو مبارک

 


به نام خدا


ای خدای دگرگون کننده دلها و دیده ها ای تدبیر کننده روز و شب ای دگرگون

کننده حالی به حالی دیگر حال مارا به بهترین حال دگرگون کن سال نو مبارک




عید شما مبارک
نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

دکتر شریعتی
ازدست دادن کسی که دوستش داریم خیلی دشواراست. اما اکنون به این نتیجه رسیده ام که کسی کسی را از دست نمیدهد؛ زیرا‎ ‎مالک آن نیست ، و‎ ‎این یعنی آزادی،داشتن بهترینهای دنیا بدون آنکه صاحبشان باشی ...

 

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: شنبه 26 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

طرح کنده 2051

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

طبیعت ایلام139

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

طبیعت ایلام138

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

طبیعت ایلام137

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

طبیعت ایلام136

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

طبیعت ایلام135

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

طبیعت ایلام134

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

طبیعت ایلام133

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

طبیعت ایلام132

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

طبیعت ایلام131

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

طبیعت ایلام130

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

طبیعت ایلام129

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

طبیعت ایلام128

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

طبیعت ایلام127

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

طبیعت ایلام126

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

طبیعت ایلام125

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

طبیعت ایلام124

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

طبیعت ایلام123

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

طبیعت ایلام122

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

طبیعت ایلام121

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

جوکهای خنده دار پزشکی




 

دکتر, بیمار, جوک های خنده دار

     دکتر اول : امروز یکی از بیمارهام می گفت که ، پدر پدر پدر پدربزرگ خودش رو دیده!!
    دکتر دوم : از دو حال خارج نیست ، یا دروغ میگه ، یا سایکوز حاد داره!
    دکتر اول : نه ، فقط لکنت زبون داره !!!

ـــــــــــــــــــــــــ جوکهای خنده دار پزشکی ـــــــــــــــــــــــــ

    بیمار: دکتر جون دستم به دامنت ، دیگه تحمل این درد رو ندارم ، بکش منو ، راحت بشم.
    دکتر : آقا جان من خودم کارمو بلدم ، شما لازم نیست یادآوری کنی !؟

ـــــــــــــــــــــــــ جوکهای خنده دار پزشکی ـــــــــــــــــــــــــ

    بیمار: واقعا عجيبه آقای دکتر! از وقتی شروع کردم به صحبت با شما و دردها و مشکلاتمو براتون گفتم، سردردم کلا از بين رفته.
    دکتر: از بين نرفته خانم ، به من منتقل شده .

ـــــــــــــــــــــــــ جوکهای خنده دار پزشکی ـــــــــــــــــــــــــ

    دکتر بعد از معاینه و دیدن آزمایشات بیمار میگه: پدر جان ، شما بیماری قلبی دارین . داروهایی رو که براتون نوشتم مصرف کنید . سعی کنید استراحت داشته باشید . به خصوص از پله بالا و پایین نرید . سه ماه دیگه هم بیاید من ببینمتون .
    سه ماه بعد که بیمار میره پیش دکتر .دکتر دوباره آزمایشش میکنه و میگه: تبریک میگم ، وضع قلبتون خیلی بهتره .
    طرف میگه: یعنی حالا میتونم از پله بالا و پایین برم.
    دکتره میگه: البته .
    طرف می پره هوا و میگه: خدا خیرتون بده آقای دکتر، پدرم در اومد از بسکه توی این سه ماه از ناودون رفتم بالا و از پنجره پریدم پایین!!

ـــــــــــــــــــــــــ جوکهای خنده دار پزشکی ـــــــــــــــــــــــــ

    طرف رفت داروخانه گفت: آقا یک شیشه داروی تقویت مو بدید.
    داروخانه چی پرسید بزرگ یا کوچیک؟
    طرف جواب داد : نه کوچیکشو بدید، من اصلا از موی بلند خوشم نمیآد

ـــــــــــــــــــــــــ جوکهای خنده دار پزشکی ـــــــــــــــــــــــــ

دکتر:« متأسفانه چشم شما دوربین شده.» حیف نون : «آخ جان! پس می توانم یك حلقه فیلم بیندازم توش و چند تا عكس بگیرم.»

ـــــــــــــــــــــــــ جوکهای خنده دار پزشکی ـــــــــــــــــــــــــ

مردی به مطب پزشك رفت و گفت: «آقای دكتر! چند وقتی است كه بیماری فراموشی گرفته ام. چه كار كنم؟» پزشك:« اول بهتر است تا فراموش نكرده ای، ویزیت مرا بدهی.»

ـــــــــــــــــــــــــ جوکهای خنده دار پزشکی ـــــــــــــــــــــــــ

طرف پاش درد میگیره قرص مسكن می ذاره تو جورابش

ـــــــــــــــــــــــــ جوکهای خنده دار پزشکی ـــــــــــــــــــــــــ

از حیف نون می پرسند «چرا قرص های چرک خشکنت را سر وقت نمی خوری؟» پاسخ می دهد: «می خواهم میكروب ها را غافلگیر كنم.»

ـــــــــــــــــــــــــ جوکهای خنده دار پزشکی ـــــــــــــــــــــــــ

ترکه:« آقای دكتر! انگشتم هنوز به شدت درد می كند!» دكتر: «مگر نسخه دیروز را نپیچیدی؟» ترکه: «چرا، پیچیدم دور انگشتم، ولی اثر نداشت!»

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

جوکهای خنده دار و بانمک با موضوع حیوانات

 

مطالب خنده دار, جوک حیوانات

یک روز یک پشه مشروب میخوره مست میکنه میره دم کارخونه پیف پاف میگه نفس کش بیا بیرون 

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

به خروس میگن مرغ چندحرف داره: میگه قربونش برم حرف نداره

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

میدونی کدوم جونور زودتر از همه زن میگیره ؟ حلزون چون هم خونه داره هم ماشین 

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

یه خره داشته میرفته چشمش به یه اسب میفته با حسرت میگه!!!! ای کاش تحصیلاتمو ادامه میدادم

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

از یه مار میپرسن نظرت راجع به عشق و عاشقی چیه؟ میگه پدر عشق و عاشقی بسوزه….من یک سال به پای دختر همسایه نشستم بعد فهمیدم شلنگ بوده

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

خروسه رو دیوار نشسته بود ماشین مرغ فروشی رد میشه میگه اخ جون سرویس دخترا

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

روباهی به زاغی گفت : چه دمی ، چه سری ، عجب پایی ! زاغ عصبانی شد و گفت : بی‌تربیت ! خجالت بکش . اون موقع من کلاس اول بودم. حالا شوهر دارم

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

چند توله سگ برای باباشون تولد میگیرن روی کیک تولد مینویسن پدر سگ تولدت مبارک

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

یه روزسه تا مرغ رو درمدرسه ی مرغ ها می گیرن می برن دفتر. به اولی میگن تو چکار کردی؟ میگه من ادامس خوردم. به دومی میگن تو چکارکردی؟ میگه من شلوغ کردم. به سومی میگن تو چکارکردی؟ میگه من عکس خروس تو جیبم بود

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

یه روز یه گنجشکه می خوره به یه موتوریه میوفته زمین بلند می شه می بینه که تو قفسه, به خودش می گه :اههههههههههههه موتوریه مرده!!!

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

طرف داشته با خره فوتبال بازی میکرده.بهش میگن چرا با خر بازی میکنی؟ میگه همچینم خر نیست. ۳ به ۱ جلوئه!

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

یک مورچه و یک زرافه باهم ازدواج می کنند شب عروسی مورچه گم می شه بعد از یک هفته پیداش می شه بعد زرافه بهش می گه : این همه مدت کجا بودی ؟ مورچه می گه : تو راه بودم که بیام بوست کنم

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

به پشه می گن : چرا زمستون پیداتون نیست ؟؟؟ می گه : نه اینکه تابستونا خیلی برخوردتون خوبه

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

دو تا جوجه عاشق همدیگه می شن . همش با هم بودن . اما وقتی بزرگ می شن هر دو تا خروس می شن ! . نکته ی اخلاقی : تا وقتی جوجه ای عاشق نشو

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

یک روز یه گوسفنده با مامان باباش دعواش میشه میره سر کوچه تاکسی بگیره ، میگه : کشتارگاه ، کشتارگاه

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

یک بابایی یه ماهی تو پاکت دستش بوده، رفیقش میبیندش، ازش می‌پرسه: جریان ‌این ماهیه چیه؟ میگه: ‌دارم برای شام می‌برمش خونه. ماهیه میگه: مرسی من شام خوردم، منو ببر سینما!

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

تمساحه میره گدایی،‌ میگه:‌به من بدبختِ مارمولک کمک کنید

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

یه سیب زمینی قل میخوره میره تو لونه ی جوجه تیغی جوجه تیغی هم داد میزنه آخ جون داداشی از سربازی برگشته !

•••••••••••جوک حیوانات•••••••••••

عنکبوته اکس میخوره، قالی می بافه!

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

داستانهای ملانصرالدین ( طنز و لبخند )

 

داستان خویشاوند الاغ

روزی ملا الاغش را که خطایی کرده بود می زد,
شخصی که از آنجا عبور می کرد اعتراض نمود و گفت: ای مرد چرا حیوان زبان بسته را می زنی؟
ملا گفت: ببخشید نمی دانستم که از خویشاوندان شماست اگر می دانستم به او اسائه ادب نمی کردم؟!

داستان دم خروس

یک روز شخصی خروس ملا را دزدید و در کیسه اش گذاشت,
ملا که دزد را دیده بود او را تعقیب نمود و به او گفت:خروسم را بده! دزد گفت: من خروس ترا ندیده ام,
ملا دفعتا دم خروس را دید که از کیسه بیرون زده بود به همین جهت به دزد گفت درست است که تو راست می گویی ولی این دم خروس که از کیسه بیرون آمده است چیز دیگری می گوید.

داستان خروس شدن ملا

یک روز ملا به گرمابه رفته بود تعدادی جوان که در آنجا بودند تصمیم گرفتند سر بسر او بگذارند به همین جهت هر کدام تخم مرغی با اورده بودند و رو به ملا کردند و گفتند: ما هر کدام قدقد می کنیم و یک تخم می گذاریم اگر کسی نتوانست باید مخارج حمام دیگران را بپردازد!
ملا ناگهان شروع کرد به قوقولی قوقو! جوانان با تعجب از او پرسیدند ملا این چه صدایی است بنا بود مرغ شوی!
ملا گفت : این همه مرغ یک خروس هم لازم دارند!

داستان الاغ دم بریده

یک روز ملا الاغش را به بازار برد تا بفروشد, اما سر راه الاغ داخل لجن رفت و دمش کثیف شد, ملابا خودش گفت: این الاغ را با آن دم کثیف نخواهند خرید به همین جهت دم را برید.
اتفاقا در بازار برای الاغش مشتری پیدا شد اما تا دید الاغ دم ندارد از معامله پشیمان شد.
اما ملا بلافاصله گفت : ناراحت نشوید دم الاغ در خورجین است!؟

داستان مرکز زمین

یک روز شخصی که می خواست سر بسر ملا بگذارد او را مخاطب قرار داد و از او پرسید: جناب ملا مرکز زمین کجاست؟
ملا گفت : درست همین جا که ایستاده ای؟
اتفاقا از نظر علمی هم به علت اینکه زمین کروی شکل است پاسخ وی درست می باشد.

داستان پرواز در اسمانها

مردی که خیال می کرد دانشمند است و در نجوم تبحری دارد یک روز رو به ملا کرد و گفت:
خجالت نمی کشی خود را مسخره مردم نموده ای و همه تو را دست می اندازند در صورتیکه من دانشمند هستم و هر شب در آفاق و انفس سیر می کنم.
ملا گفت : ایا در این سفرها چیز نرمی به صورتت نخورده است؟
دانشمند گفت :اتقاقا چرا؟
ملا با تمسخر پاسخ داد: درست است همان چیز نرم دم الاغ من بوده است!

داستان درخت گردو

روزی ملا زیر درخت گردو خوابیده بود که ناگهان گردویی به شدت به سرش اصابت کرد و سرش باد کرد. بعد از آن شروع کرد به شکر کردن
مردی از انجا می گذشت وقتی ماجرا را شنید گفت:اینکه دیگر شکر کردن ندارد.
ملا گفت: احمق جان نمی دانی اگر به جای درخت گردو زیر درخت خربزه خوابیده بودم نمیدانم عاقبتم چه بود؟!

داستان قیمت حاکم
روزی ملا به حمام رفته بود اتفاقا حاکم شهر هم برای استحمام آمد حاکم برای اینکه با ملا شوخی کرده باشد رو به او کرد و گفت : ملا قیمت من چقدر است؟
ملا گفت : بیست تومان.
حاکم ناراحت شد و گفت : مردک نادان اینکه تنها قیمت لنگی حمام من است.
ملا هم گفت: منظورم همین بود و الا خودت ارزش نداری!

داستان قبر دراز

روزی ملا از گورستان عبور می کرد قبر درازی را دید از شخصی پرسید اینجا چه کسی دفن است!
شخص پاسخ داد : این قبر علمدار امیر لشکر است!
ملا با تعجب گفت: مگر او را با علمش دفن کرده اند؟!

داستان خانه عزاداران

روزی ملا در خانه ای رفت و از صاحبخانه قدری نان خواست دخترکی در خانه بود و گفت : نداریم!
ملا گفت: لیوانی آب بده!
دخترک پاسخ داد: نداریم!
ملا پرسید: مادرت کجاست:
دخترک پاسخ داد : عزاداری رفته است!
ملا گفت: خانه شما با این حال و روزی که دارد باید همه قوم و خویشان به تعزیت به اینجا بیایند نه اینکه شما جایی به عزاداری بروید!

داستان بچه ملا

روی ملا خواست بچه اش را ساکت کند به همین جهت او را بغل کرد و برایش لالایی گفت و ادا در می آورد, که ناگهان بچه روی او ادرار کرد!
ملا هم ناراحت شد و بچه را خیس کرد.
زنش گفت: ملا این چه کاری بود که کردی؟
ملا گفت: باید برود و خدا را شکر کند اگر بچه من نبود و غریبه بود او را داخل حوض می انداختم!

داستان ملا در جنگ

روزی ملا به جنگ رفته بود و با خود سپر بزرگی برده بود. ولی ناگهان یکی از دشمنان سنگی بر سر او زد و سرش را شکست.
ملا سپر بزرگش را نشان داد و گفت: ای نادان سپر به این بزرگی را نمی بینی و سنگ بر سر من می زنی؟

داستان نردبان فروشی ملا

روزی ملا در باغی بر روی نردبانی رفته بود و داشت میوه می خورد صاحب باغ او را دید و با عصبانیت پرسید: ای مرد بالای نردبان چکار می کنی؟ملا گفت نردبان می فروشم!
باغبان گفت : در باغ من نردبان می فروشی؟
ملا گفت: نردبان مال خودم هست هر جا که دلم بخواهد آنرا می فروشم.

داستان لباس نو

روزی ملا ملا به مجلس میهمانی رفته بود اما لباسش مناسب نبود به همین جهت هیچکس به او احترام نگذاشت و به تعارف نکرد!
ملا ه خانه رفت و لباسهای نواش را پوشید و به میهمانی برگشت اینبار همه او را احترام گذاشتند و با عزت و احترام او را بالای مجلس نشاندند!ملا هنگام صرف غذا در حالیکه به لباسهای نواش تعرف می کرد گفت: بفرمایید این غذاها مال شماست اگر شما نبودید اینها مرا داخل آدم حساب نمی کردند.

داستان ملا و گوسفند

روزی ملا از بازار یک گوسفند خرید در راه دزدی طناب گوسفند را از گردن آن باز کرد و گوسفند را به دوستش داد و طناب را به گردن خود بست و چهار دست و پا به دنبال ملا را افتاد.
ملا به خانه رسید ناگهان دید که گوسفندش تبدیل به جوانی شده است
دزد رو به ملا کرد و گفت من مادرم را اذیت کرده بودم او هم مرا نفرین کرد من گوسفند شدم ولی چون صاحبم مرد خوبی بود دوباره به حالت اول بازگشتم.
ملا دلش به حال او سوخت و گفت: اشکالی ندارد برو ولی یادت باشد که دیگر مادرت را اذیت نکنی!
روز بعد که ملا برای خرید به بازار فته بود گوسفندش را آنجا دید. گوش او را گرفت و گفت ای پسر احمق چرا مادرت را ناراحت کردی تا دوباره نفرینت کند و گوسفند شوی!؟

داستان خانه ملا

روزی جنازه ای را می بردند پسر ملا از پدرش پرسید : پدرجان این جنازه را کجا می برند؟!
ملا گفت او را به جایی می برند که نه اب هست نه نان هست نه پوشیدنی هست و نه چیز دیگری
پسر ملا گفت : فهمیدم او را به خانه ما می برند!
داستان داماد شدن ملا

روزی از ملا پرسیدند : شما چند سالگی داماد شدید؟
ملا گفت به خدا یادم نیست چونکه آن زمان هنوز به سن عقل نرسیده بودم!

داستان گم شدن ملا

روزی ملا خرش را گم کرده بود ملا راه می رفت و شکر می کرد. دوستش پرسید حالا خرت را گم کرده ای دیگر چرا خدا را شکر می کنی؟
ملا گفت به خاطر اینکه خودم بر روی آن ننشسته بودم و الا خودم هم با آن گم شده بودم!؟

داستان دوست ملا

روزی ملا با دوستش خورش بادمجان می خورد ملا از او پرسید خورش بادمجان چه جور غذایی است؟
دوست ملا گفت : غذای خیلی خوبی است و راجع به منافع ان سخن گفت.
بعد از اینکه غذایشان را خوردند و سیر شدند بادمجان دلشان را زد به همین جهت ملا شروع کرد به بدگویی از بادمجان و از دوستش پرسید: خورش بادمجان چگونه غذایی است!؟
دوست ملا گفت: من دوست توام نه دوست بادمجان به همین جهت هر آنچه را که تو دوست داری برایت می گویم!

داستان ماه بهتر است

روزی شخصی از ملا پرسید: ماه بهتر است یا خورشید!؟
ملا گفت ای نادان این چه سوالی است که از من می پرسی؟ خوب معلوم است, خورشید روزها بیرون می آید که هوا روشن است و نیازی به وجودش نیست!
ولی ماه شبهای تاریک را ورشن می کند, به همین جهت نفعش خیلی بیشتر از ضررش است!

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

مطالب طنز و خنده دار

 

 
بالاخره حکمت ” آی سی یو ” رو در بیمارستان دریافتم !
جمله ای حکیمانه از جناب عزراییل خطاب به بیمار : “I See You”


***************************************
 
فقط کافیه در ماشینت باز باشه ، عالم و آدم میان بغل دستت که بگن در ماشین بازه …
حالا اگه بی بنزین تو خیابون بمونی ، هیشکی آدم حسابت نمیکنه !


***************************************
 
“معرفت” یه موقعی لباس رفاقت بود!!! الان “منفعت” جاشو گرفته


***************************************
 
از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمیشی، پیر میشی
از یه جایی به بعد دیگه خسته نمیشی، میبُری
از یه جایی به بعد هم دیگه تکراری نیستی، زیادی‌ئی…


***************************************
 
دنیا رو می بینی ؟ حرف حرف میاره ، پول پول میاره
خواب خواب میاره ولی محبت خیانت میاره !


***************************************
 
یک ساعته اومدم کلوب و در اتاقمم بستم ک دارم درس میخونم
الان بابام اومده میگه دخترم داری چیکا میکنی؟
گفتم دارم درس میخونم میگه بیا کتابتم ببر که بهتر متوجه شی !


***************************************
 
هیچی ترسناک تر از این نیس بیای خونه ببینی یکی اتاقتو تمیز کرده
حالا ۲ ساعت باید بشینم فکر کنم ببینم چی قایم کرده بودم و آیا کشف شده یا نه !


***************************************
 
رو دسته صندلی نوشته بود وقتی زلزله اومد پشت صندلیو نگا کن
پشتشو نگا کردیم نوشته بود الان نه خره وقتی زلزه اومد !


***************************************
 
اومدم یه آدم خیلی خوشتیپ رو بغل کنم
خوردم به آینه!


***************************************
 
هر وقت دره این یخچال لامصــب رو باز میکنیم خالیه ها،
حالا اگه بخوایم یه قابلمه کوچیک
تو یخچال جا بدیم

باس یه ساعت پازل حل کنیم با محتویات ، تا بتونیم جاش بدیم ..!


***************************************
 
بالاخره فهمیدم چرا اینقد تو عروسیا بهت اصرار میکنن بری برقصی!
چون خودشون جا ندارن بشینن، بر که میگردی هم جا نداری هم میوه
تازه شیرینیاتم خوردن !


***************************************
 
ﻏﻀﻨﻔﺮ ﺗﻮ اتوبوس ﺗﺎ ﻧﺸﺴﺖ ﯾﻪ ﭼﮏ ﺯﺩ
ﺗﻮ ﮔﻮﺵ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯿﺶ!!!
ﯾﺎﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﺩﯾﻮﻧﻪ ﭼﺘﻪ ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺰﻧﯽ ؟؟؟
ﻏﻀﻨﻔﺮ:ﺭﺍﻩ ﻃﻮﻻﻧﯿﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻬﻮ ﺯﺭ ﺯﺭ
ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﮑﻨﯽ


***************************************
 
دختر ﻧﻮﺷﺘﻪ :
” ﺑﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺑﯿﺶ ﻧﺒﻮﺩﯼ،ﻣﻦ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﮐﺮﺩﻡ “!
ﯾﻪ پسره ﺯﯾﺮﺵ ﮐﺎﻣﻨﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺟﺮﺍﺡ ﭘﻼﺳﺘﯿﮑﺖ ﺍﯾﻨﻮ ﺑﻬﺖ ﮔﻔﺖ؟ !!


***************************************
 
آهای اونایی که خیلی خودتونو میگیرید
چاه توالت ما هم خیلی وقتا میگیره
گفتم که در جریان باشید


***************************************
 
آیا میدانید کوتاه‌ترین جنگ در سال ۱۸۹۶ بین زانزیبار و انگلستان که ۳۸ دقیقه طول کشید؟؟؟!!!
فک کنم رفتن لب مرز به هم فحش دادن برگشتن


***************************************
 
بیست سوالی ….؟
_ تو جیب جا میشه ؟
بله
_از جیب راحت در میاد ؟
بله
_glx ؟
افرین درسته !


***************************************
 
پیرزن دید عزراییل داره میادازترس رفت تومهدکودک نشست پیش بچه ها
و شروع کرد به پفک خوردن!
عزراییل نشست پیشش گفت چکارمیکنی؟
پیرزن با صدای بچگانه گفت:قاقامیخورم!
عزراییل گفت پس بخورکه میخوایم بریم ددر!!؟

***************************************
 
اون نونواهایی که نونو میچسبونن به تنور همه رپرن ، شما حرکاتو دقت کن !


***************************************
 
دختره فرم دانشگاه پر کرده:
نام:پریسا ….
نام خانوادگی:جلالی ….
فرزند: سوم!!
این چطوری کنکور قبول شده واسم سواله
 

***************************************

اگه بدونید چنگیزخان با سوزوندن کتابای علمی
چقد از بار درسهایی که قرار بوده بخونیم کم کرده
هر شب جمعه واسش فاتحه میخونید !!!
 
نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

جوک های خنده دار

 

جوک های باحال و خنده دار جدید (113) www.taknaz.ir
 
دیشب داشتم كتاب میخوندم برق رفت ... یه نیم ساعتی زیر نور چراغ قوه گوشیم كتاب رو خوندم تا برق باز بیاد ... این نیم ساعتو تا آخر عمرِبچم تو سرش میزنم ... میگم ما زیر نور چراغ قوه به بدبختی كتاب میخوندیم ... اونوخ شما اینجوری !!!

★●★●★★●★●★★●★●★★●★●★

هیچ لذتی اندازه ی این که یه بچه ی کوچولو دستشو دراز کنه طرفت که یعنی بقلم کنی نیس و حال نمیده!!! اصن یه لذت عجیبی داره!!!

★●★●★★●★●★★●★●★★●★●★

ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﯾﻪ دوست دخدر ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻡ،
ﮔﻔﺘﻢ خوووب ﻻﺑﺪ ﺻﺎﺣﺒﺶ ﺩﺍﺭﻩ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻩ،
ﺍﺯ ﺭﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﺮﺵ ﺩﺍﺷﺘﻢ، ﺗﻤﯿﺰﺵ ﮐﺮﺩﻡ،
ﺑﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﻣﺤﻞ ﺗﺤﻮﯾﻠﺶ ﺩﺍﺩﻡ...
ﺑﻌﻠﻪ ﯾﻪ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﻦ ^_^

★●★●★★●★●★★●★●★★●★●★

ﻣﯿﮕﻢ , ﺷﻤﺎﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﻋﮑﺴﺘﻮﻥ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﻣﯿﻔﺘﻪ ﻫﻤﺶ ﻣﯿﺸﯿﻨﯿﻦﻧﯿﮕﺎﺵ
ﻣﯿﮑﻨﯿﻦ ﯾﺎﻓﻘﻂ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯾﻢ ... ؟؟؟؟

★●★●★★●★●★★●★●★★●★●★

دقت کردین تو فیلم های ترسناک طرف میخواد فرار کنه هیچ وقت ماشینش روشن نمیشه؟

★●★●★★●★●★★●★●★★●★●★

یه برف هم نمیاد .......:(...........بریم برف بازی کنیم ......برف بریزیم تو یقه مردم

★●★●★★●★●★★●★●★★●★●★

 انشای این هفته
علــــم بهــــتر اســت یـا پــــــــــراید . . ؟

★●★●★★●★●★★●★●★★●★●★

اومدم خونه مادرم نمازش تموم شده بود، داشت دعا می كرد ... تا منو دید گفت: اینو می گما خدا ....

نمی دونم داشت پشت سر من به خدا چی می گفت ...

★●★●★★●★●★★●★●★★●★●★

اقا من یه کشف بزرگی کردم :
حرف R همون حرف P هست فقط خسته بوده پاهاشو باز کرده !
حرف Z همون حرف N هست فقط خوابیده !
حرف @ هم همون a هست فقط مقنعه سرش کرده !
وااااااااااااای چقدر باهوشم ^_^

★●★●★★●★●★★●★●★★●★●★

از دار و ندار دنیا6 7 تا دوست دختر دارم یكی از یكی شكاك تر
اصن داغونما..

★●★●★★●★●★★●★●★★●★●★

من نمیدونم این مامانا که وسایل خودشون رو یه جایی میزارن,
بعد خودشونم یادشون میره کجاس ...
چه جوریه که تو پیدا کردن وسایلی
که ما به اصطلاح تو 7 تا سوراخ موش قایم میکنیم تبحر خاصی دارن!!!

★●★●★★●★●★★●★●★★●★●★

روز مبادا چه روزی است
دقیقا یک روز پس از خرج کردن پس اندازهای روز مبادا

★●★●★★●★●★★●★●★★●★●★

سه چیز تو زندگی هست که اگه رعایت کنین آدم موفقی میشین!
حالا برید تحقیق کنید این سه تا چیز چیه!
اینجوری هم نگام نکنید، من اگه خودم بلد بودم که الآن اینجا نبودم!!!!!!!!

★●★●★★●★●★★●★●★★●★●★

یه روز هـم باید این سازنده ی جمله :
” گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی ”
رو بیارن چار کیلو غوره بدن دستش ، همه هــــم صبر کنن، ببینم چه جوری میخاد حلـوا درست کنه ؛
بعد همون دیگُ بکنی تو چشـاش با این جمله ساختنش^_^

★●★●★★●★●★★●★●★★●★●★

یکی از بدی‌های هدفُن اینه که
همش فکر می‌کنی دور و ورت داره یه اتفاقی میفته که تو ازش خبر نداری!

★●★●★★●★●★★●★●★★●★●★

!^_^!طبق آخرین آمار
آدم‌ها دو دسته هستند :
” دوستت دارم‌ها ” … و ” منم همینطورها ” !

★●★●★★●★●★★●★●★★●★●★

انقدرحال میکنم بااینایی که مواظب وسایلاشون هستن
بعدمیان قایمشون کنن که خراب نشن،گمشون میکنن! :دی

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

طنز نوشته های کوتاه

 

طنز نوشته های کوتاه جدید (11) www.taknaz.ir
 
 اینکه پدر پولداری نداری مقصر نیستی
ولی اگه پدر زن و پدر شوهر پولدار پیدا نکنی خودت مقصری !

********جملات خنده دار********

میگم تا حالا دقت کردین تو خونه یه سری وسایل هست
که همیشه همه جا میبینیشون ؟ اما خدا اون روز رو نیاره که بهشون احتیاج پیدا کنی !
یعنی کلا از چرخه هستی محو میشن !

********جملات خنده دار********

نمیدونم چه مواد شیمیایی داره قطرات بارون !
به محض رسیدن به زمین اکثر تاکسی ها تبدیل به تاکسی دربست میشوند

********جملات خنده دار********

آهای حسود ، دیگه نمی خوام کور بشی !
گناه داری
از خدا میخوام دو تا چشم اضافه بهِت بده که بیشتر بسوزی

********جملات خنده دار********

این که میگن خوشگلی وخوشتیپی دردسر داره ، واقعا حقیقت داره
خواستم تجربه شخصیم رو گفته باشم !

********جملات خنده دار********

شارژ ایرانســــــل میگیرم باهاتـــــون تو بـــــارون قدم میــــزنم

********جملات خنده دار********

دقت کردی هیچکس به سکوت آدم نمیرسه همه منتظرن به فریاد آدم برسن !؟

********جملات خنده دار********

محبتت رو از کسی دریغ نکن ولی به قدری به کسی محبت کن
که بعدا مجبور نشی ثابت کنی که خر نبــودی !

********جملات خنده دار********

تنها زمانی مشتری ها با لبخند وارد مغازه میشوند
که میخوان جنسی رو تعویض کنن یا پس بدن!!

********جملات خنده دار********

این هــــــواى لعنتى هم مى بینه مــــــا یـــه نفریم
هى دو نفره میشه هـــــواای بیشعووور!!

********جملات خنده دار********

بدترین چیز اینه که با کسی نباشی ولی همه فکر کنن با خیلیایی

********جملات خنده دار********

بچگیا تفریحمون این بود که وقتی جوراب می پوشیدیم
و پامو روی فرش می کشیدیم و به یه نفر دیگه دست میزدیم تا جرقه بزنه !

********جملات خنده دار********

خواننده شدن دیگه مثل سابق صدا نمیخواد
فقط یه پدر و مادر میخواد که آدم باهاشون قهر کنه …

********جملات خنده دار********

تا حالا دقت کردین اگه تو مترو الکی شروع به دویدن بکنید
ملت هم همینطوری دنبالتون میدوند…..!

********جملات خنده دار********

شب تولدم ، شروع کردم به باز کردنِ کادوها
به کادوی بابام که رسیدم دیدم یه پاکته که درش بازه !!
توشو که نگاه کردم دیدم نوشته :
هشتاد هزار تومنی رو که سه ماهِ پیش گرفتی ، نمیخواد برگردونی !
تولدت مبــارک …!

********جملات خنده دار********

من هنوز نفهمیدم فتوای این بچه کوچولوها
که دو سه نفری میان میگن آقا کمک به هیئت چیه !؟

********جملات خنده دار********

اگه باتری موبایلت خوب شارژ نگه می‌داره
به جای اینکه به جون کارخونه سازنده دعا کنی یه فکری به حال تنهاییت بکن بدبخت!!

********جملات خنده دار********

قدیما خانوما مینشستن سبزی پاک میکردن و غیبت میکردن
خوشبختانه الان این عادتشونو ترک کردن
 البته فقط سبزی پاک کردنشو ترک کردن!

********جملات خنده دار********

شما سر شهرام شبپره رو بگیر محکم نذار تکون بخوره
اگه تونست حرف بزنه !

********جملات خنده دار********

خانمه ۲۰۶ رو زده به تیر برق ، ماشین نصف شده ! به افسر میگه یعنی اشتباه
از من بوده ؟ افسر : پـَـــ نــه پـَـــ علت حادثه خواب آلودگیه تیر چراغ بوده !

********جملات خنده دار********

یک قانون نانوشته هست که می گه:
هر موقع نگاهت به زمین میفته
دقیقا همون نقطه ای که صد نفر اونجا تف کردنو می بینی !

********جملات خنده دار********

حسرت به دل موندیم
کمربند ماشینو یه دستی با یه حرکت بکشیم ببندیم جاش !

********جملات خنده دار********

هیچ انتظاری از کسی ندارم و این نشان دهنده ی قدرت من نیست !
مسئله خستگی از اعتمادهای شکسته است .

********جملات خنده دار********

یکی از شاخص ترین مزیت های سیم کارت های اعتباری اینه که
می تونی به بعضیا که حوصله شونو نداری بگی : “شارژ ندارم”

********جملات خنده دار********

یه زمانی نمیدونستم دلار چیه ! سکه چیه ! تورم چیه !
بزرگترین دغدغه ی زندگیم این بود که …
آدامس میخرم عکسش تکراری نباشه !
ایکاش میشد برگشت به اون زمان

********جملات خنده دار********

اگه کثافت رو با خودکار معطر بنویسی هم
چیزی از معناش کم نمیشه !
درست مثه آدمهای گندی که
لباس و آرایش و موقعیت خوب دارن !

********جملات خنده دار********

یه کیبرد جدید خریدم ولی زیاد باهاش حال نمیکنم
خیلی نرمه آدم اصن حس تایپ نمیگیره ، کیبردی که شق شق صدا نده کیبرد نیست !

********جملات خنده دار********

خدایا به این ملت بیاموز یا انار رو دون کنید و پذیرایی کنید
یا در ظرف میوه قرار ندهید !

********جملات خنده دار********

قدیما آیفون معمولی بود
می گفتیم کیه ؟ طرف می گفت منم
الان که تصویری شده
هرکی زنگ میزنه ژست میگیره بعد زل میزنه به افق

********جملات خنده دار********

یه زمانـــــی حاشیه دور فرش , جاده اتومبیل رانیمون بود !

********جملات خنده دار********

توی اول دبیرستان دوست احمقم ترک تحصیل کرد
ولی ما به سلامتی دانشجو شدیم…
خدارو شکر الان ایشان ماشین هیوندا جنسیس داره
بنده هم  یک دستگاه ماشین حساب دارم

********جملات خنده دار********

ﻣﻦ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﺗﺮﯾﺒﻮﻥ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻫﺎ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﯽﮐﻨﻢ
ﯾﺎ ﺳﯿﺐ ﺯﻣﯿﻨﯽ ﺳﺮﺥ ﮐﺮﺩﻩ ﺟﻠﻮ ﻣﺎ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﮑﻨﻦ
ﯾﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻦ ﺑﺬﺍﺭﻥ ﻣﺎ ﻧﺎﺧﻮﻧﮏ ﺑﺰﻧﯿﻢ
ﻭ ﺑﺎ ﮐﻔﮕﯿﺮ ﺗﻬﺪﯾﺪﻣﻮﻥ ﻧﮑنن

********جملات خنده دار********

آقا ما یه دوستی داریم مهندس کامپیوتر هستش
دیروز اومد پیش من گفت میخوام لپ تابم رو باز کنم
سوکت شارژش لغ شده ، قطع و وصل میشه هی
خلاصه بعد از ۱۲۰ دقیقه ، کامل بازش کردیم مادربردش رو نگاه کردیم
دیدیم سوکت شارژ سالمه !
فیش شارژر رو زدیم بهش ببینیم چه جوریه دیدم لغ بودن از سمت فیش شارژر هستش !
هیچی دیگه همونجا در دم بهش ایمان آوردم !
بعدش زنگ زدم به پت و مت آمادگی خودمون رو جهت جایگزینی اعلام کردم

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

حرکات دختر خانم ها در زمان های مختلف......

 

حرکات دختر خانم ها در زمانهای مختلف (طنز)
 
وقتی که مهربونن ———-> مثل یه خرگوش ملوس دوست داشتنین

وقتی که اعصبانی میشن ———-> مثل دیونه ها میشن دیگه نمیشه رفت سمتشون

وقتی غر میزنن ———-> مثل مگس میرن رو اعصابت

وقتی که ناز میکنن ———-> مثل یه بچه نق نقو اعصابتو خورد میکنن

وقتی که دروغ میگن ———-> قیافشون شبیه سوسک میشه(نکته کنکوری)

وقتی ناراحت میشن ———-> مثل یه گنجشک تیر خورده دلسوز میشن

وقتی خوشحال میشن ———-> مثل کانگورو اینور اونور میپرن

وقتی جیغ میزنن ———-> مثل یه سوزن که بهت میزنن از جا میپری

وقتی که بترسن ———-> مثل موش سریع یه جا قایم میشن

وقتی خجالت بکشن ———-> مثل لبو قرمز میشن

وقتی که حرف میزنن ———-> مثل رادیو خراب باید بزنی تو سرش تا قطع شه

وقتی که گریه میکنن ———-> مثل بچه های شیش ماهه حتما باید نازش کنی تا آروم شه

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |

بخون و بخند

 

بخون و بخند ...!! (طنز) www.taknaz.ir

 

کچل باشی، بری بالای شهر میگن مد روزه، بری مرکز شهر میگن سربازی، بری پایین شهر میگن زندانی بودی، این همه تفاوت توی شعاع 20 کیلومتر...!!!

***********************

یعنی فقط کافیه تو خونتون بفهمن که امتحان دارین، اونوقت بخوای بری توالتم میگن کجا؟؟؟ مگه تو امتحان نداری؟؟؟

***********************

میازار موری که دانه کش است... در مورد مورچه ای که دانه همراه اش نیست چیزی صادر نشده می توانید بیازارید...!!!

***********************

تلویزیون داره سیرک نشون میده که چهارتا گاو میان از رو طناب میپرن و میرن! مامانم یه نگاه به تلویزیون میندازه و بعدش یه نگاه به من! میگه : اینا گاو تربیت کردن ما هنوز تو تربیت تو موندیم...!!!

***********************

جاتون خالی دیشب رفته بودم شهر بازی و فقط به یه نتیجه رسیدم: توی شهر بازی تو بعضی از این وسایل بازیش باید یه دکمه ی "غلط کردم" هم بزارن...!!!

***********************

تا حالا دقت کردی وقتی کباب با برنج میخوریم 90% حواسمون به اینه که هردوتاش باهم تموم شه..!!!

***********************

تا حالا دقت کردین لذتی که در پرت کردن شلوار گوشه اتاق هست، تو زدنش به چوب لباسی‎ ‎نیست ...!!!

***********************

بابام اومده تو اتاقم میگه: اینترنت قطعه؟؟؟ میگم: نه چرا قطع باشه!؟ میگه: آخه دیدم داری درس میخونی...!!!
 
 

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |