صنایع دستی و سرگرمی



زندگی نامه سهراب سپهری



 

سهراب سپهري نقاش و شاعر ، 15 مهرماه سال 1307 در كاشان متولد شد.

 

خود سهراب ميگويد:

 

.....مادرم ميداند كه من روز 14 مهر به دنيا آمده‌ام. درست سر ساعت 12. مادرم صداي اذان را ميشنيده‌است.....

 

پدر سهراب ، اسداله سپهري ، كارمند اداره پست و تلگراف كاشان ، اهل ذوق و هنر بود ، وقتي سهراب خردسال بود ، پدر به بيماري فلج مبتلا شد و تا پايان زندگي بيمار ماند ، او در طراحي دست داشت. خوش‌خط بود ، تار مينواخت ، پدر سهراب را به نقاشي عادت داد....

 

مادر سهراب ، ماه جبين ، اهل شعر و ادب كه در خرداد سال 1373 درگذشت.

 

تنها برادر سهراب ، منوچهر در سال 1369 درگذشت. خواهران سهراب : همايوندخت ، پريدخت و پروانه.

 

محل تولد سهراب باغ بزرگي در محله دروازه عطا بود.

 

سهراب از محل تولدش چنين ميگويد:

 

....خانه ، بزرگ بود. باغ بود و همه جور درخت داشت. براي يادگرفتن ، وسعت خوبي بود. خانه ما همسايه صحرا بود. تمام روياهايم به بيابان راه داشت...

 

سهراب در سال 1312 به دبستان خيام (مدرس) كاشان وارد شد.

 

سهراب درباره ورودش به مدرسه چنين مي‌گويد:

 

....مدرسه ، خوابهاي مرا قيچي كرده بود. نماز مرا شكسته بود. مدرسه ، عروسك مرا رنجانده بود. روز ورود ، يادم نخواهد رفت : مرا از ميان بازيهايم ربودند و به كابوس مدرسه بردند. خودم را تنها ديدم و غريب... از آن پس و هر بار دلهره بود كه به جاي من راهي مدرسه ميشد....

 

سهراب از معلم كلاس اولش چنين ميگويد:

 

...آدمي بي رويا بود. پيدا بود كه زنجره را نميفهمد. در پيش او خيالات من چروك ميخورد...

 

در خرداد ماه سال 1319 ، سهراب دوره شش ساله ابتدايي را به پايان رسانيد ، تابستان همان سال در كارخانه ريسندگي كاشان به مدت يكي دو ماه به عنوان كارگر كارخانه مشغول به كار شد.

 

دوره متوسطه را در مهر ماه همان سال در دبيرستان پهلوي كاشان آغاز كرد.

 

....در دبيرستان ، نقاشي كار جدي‌تري شد. زنگ نقاشي ، نقطه روشني در تاريكي هفته بود....

 

از دوستان اين دوره : محمود فيلسوفي و احمد مديحي بودند.

 

در سال 1320 ، سهراب و خانواده به خانه‌اي در محله سرپله كاشان نقل مكان كردند.

 

سال 1322 ، پس از پايان دوره اول متوسطه ، به تهران آمد و در دانشسراي مقدماتي شبانه‌روزي تهران ثبت نام كرد.

 

در سال 1324 سهراب دوره دو ساله دانشسراي مقدماتي را به پايان رسانيد و مجددا به كاشان بازگشت.

 

آذر ماه 1325 به پيشنهاد مشفق كاشاني در اداره فرهنگ (آموزش و پرورش) كاشان استخدام شد.

 

سال 1326 و در سن نوزده سالگي ، منظومه‌اي عاشقانه و لطيف از سهراب ، با نام در كنار چمن يا آرامگاه عشق در 36 صفحه منتشر شد.

 

سال 1327 ، هنگامي كه سهراب در تپه‌هاي اطراف قمصر مشغول نقاشي بود ، با منصور شيباني كه در آن سالها دانشجوي نقاشي دانشكده هنرهاي زيبا بود ، آشنا شد. اين برخورد سهراب را دگرگون كرد.

 

مهر ماه ، به همراه خانواده جهت تحصيل در دانشكده هنرهاي زيبا در رشته نقاشي به تهران ايايد.

 

در خلال اين سالها ، سهراب بارها به ديدار نيما يوشيج ميرفت.

 

در سال 1330 مجموعه شعر مرگ رنگ منتشر گرديد . برخي از اشعار موجود در اين مجموعه بعدها با تغييراتي در هشت كتاب تجديد چاپ شد.

 

سال 1332 ، پايان دوره نقاشي دانشكده هنرهاي زيبا و دريافت مدرك ليسانس و دريافت مدال درجه اول فرهنگ از شاه براي سهراب بود.

 

اواخر سال 1332 ، دومين مجموعه شعر سهراب با عنوان زندگي خوابها با طراحي جلد خود او و با كاغذي ارزان قيمت در 63 صفحه منتشر شد.

 

تا سال 1336 ، چندين شعر سهراب و ترجمه‌هايي از اشعار شاعران خارجي در نشريات آن زمان به چاپ رسيد.

 

در مرداد ماه 1336 از راه زميني به پاريس و لندن جهت نام نويسي در مدرسه هنرهاي زيباي پاريس در رشته ليتوگرافي سفر ميكند.

 

فروردين ماه سال 1337 ، شركت در نخستين بي ينال تهران ، خرداد همان سال شركت در بي ينال ونيز و پس از دو ماه اقامت در ايتاليا به ايران باز ميگردد.

 

در سال 1339 ، ضمن شركت در دومين بي ينال تهران ، موفق به دريافت جايزه اول هنرهاي زيبا گرديد.

 

در همين سال ، شخصي علاقه‌مند به نقاشيهاي سهراب ، همه تابلوهايش را يكجا خريد تا مقدمات سفر سهراب به ژاپن فراهم شود.

 

مرداد اين سال ، سهراب به توكيو سفر ميكند و در آنجا فنون حكاكي روي چوب را مياموزد.

 

در آخرين روزهاي اسفند سال 1339 به دهلي سفر ميكند. پس از اقامتي دو هفته‌اي در هند به تهران باز ميگردد.

 

در اواخر اين سال ، سهراب و خانواده‌اش به خانه‌اي در خيابان گيشا ، خيابان بيست و چهارم نقل مكان ميكند.

 

در همين سال در ساخت يك فيلم كوتاه تبليغاتي انيميشن ، با فروغ فرخزاد همكاري نمود.

 

تا سال 1343 تعدادي از آثار نقاشي سهراب در كشورهاي ايران ، فرانسه ، سوئيس ، فلسطين و برزيل به نمايش در آمد.

 

فروردين سال 1343 ، سفر به هند و ديدار از دهلي و كشمير و در راه بازگشت در پاكستان ، بازديد از لاهور و پيشاور و در افغانستان ، بازديد از كابل.

 

در آبانماه اين سال ، پس از بازگشت به ايران طراحي صحنه يك نمايش به كارگرداني خانم خجسته كيا را انجام داد.

 

منظومه صداي پاي آب در تابستان همين سال در روستاي چنار آفريده ميشود.

 

تا سال 1348 ضمن سفر به كشورهاي آلمان ، انگليس ، فرانسه ، هلند ، ايتاليا و اتريش ، آثار نقاشي او در نمايشگاههاي متعددي به نمايش در آمد.

 

سال 1349 ، سفر به آمريكا و اقامت در لانگ آيلند و پس از 7 ماه اقامت در نيويورك ، به ايران باز ميگردد.

 

سال 1351 برگذاري نمايشگاههاي متعدد در پاريس و ايران.

 

تا سال 1357 ، چندين نمايشگاه از آثار نقاشي سهراب در سوئيس ، مصر و يونان برگذار گرديد.

 

سال 1358 ، آغاز ناراحتي جسمي و آشكار شدن علائم سرطان خون، ديماه همان سال جهت درمان به انگلستان سفر ميكند و اسفند ماه به ايران باز ميگردد.

 

سهراب در اول ارديبهشت ماه سال 1359 ، ساعت 6 بعدازظهر به بيمارستان پارس تهران منتقل شد.

 

فرداي آنروز با همراهي چند تن از اقوام و دوستش محمود فيلسوفي ، صحن امامزاده سلطان علي ، روستاي مشهد اردهال واقع در اطراف كاشان ميزبان ابدي سهراب گرديد.

 

آرامگاهش در ابتدا با قطعه آجر فيروزه‌اي رنگ مشخص بود و سپس سنگ نبشته‌اي از هنرمند معاصر ، رضا متفي با قطعه شعري از سهراب جايگزين شد:

 

به سراغ من اگر مياييد

 

نرم و آهسته بياييد

 

مبادا كه ترك بردارد

 

چيني نازك تنهايي من

 

.....كاشان تنها جايي است كه به من آرامش ميدهد و ميدانم كه سرانجام در آنجا ماندگار خواهم شد......

 

                                                 و سهراب ........ ماندگار شد...............



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نويسنده: صادق سمیعی | تاريخ: یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |